اشعار شهریار
شنیده ام که به شاهان عشق بخشی تاج
به تاج عشق تو من مستحقم و محتاج
اشعار شهریار
تو تاج بخشی و من شهریار ملک سخن
به دولت سرت از آفتاب دارم تاج
اشعار شهریار
کمان آرشه زه کن که تیر لشگر غم
بر آن سر است که از قلب ما کند آماج
اشعار شهریار
اگر که سالک عشقی به پیر دیر گرای
که گفته اند قمار نخست با لیلاج
اشعار شهریار
به پای ساز تو از ذوق عرش کردم سیر
که روز وصل تو کم نیست از شب معراج
اشعار شهریار
زبان شعر نیالوده ام به مدح کسی
ولیک ساز تو از طبع من ستاند باج
اشعار شهریار
به تکیه گاه تو ای تاجدار حسن و هنر
سزد ز سینه سیمین سریر مرمر و عاج
اشعار شهریار
به قول خواجه گر از جام می کناره کنم
به دور لاله دماغ مرا کنید علاج
اشعار شهریار
به روزگار تو یابد کمال موسیقی
چنانکه شعر به دوران شهریار رواج
اشعار شهریار